کد مطلب:94414 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:282
[صفحه 112] ذات خود مسور است و از ابدیت خود هم رنج نمی برد زیرا رنج بردن نتیجه ی كمبودی است و چنانچه یاد شد كمبودی آنجا راه ندارد. و انسان اگر بخواهد سكون و آرامش واقعی یابد و از وحشت تنهائی و دل بستن به چیزهای فانی رهائی یابد باید با خدا انس گیرد و او را ولی و كارگزار خود قرار دهد. چنانكه در قرآن كریم می فرماید «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئن القلوب»[1]. (آن كسانی كه ایمان آوردند و دلهایشان به یاد خدا آرامش می یابد كسانی هستند كه به خدا رجوع می كنند، آگاه باشید كه به یاد خدا دلها آرام می یگرد) و امام علیه السلام در دعای كمیل در مقام مناجات عرض می كند «یا نور المستوحشین فی الظلم» ای كسی كه روشنی وحشت زدگان در تاریكیهای حوادث زندگی هستی. و از این جهت عارفان و مخلصان و قانتان درگاه خداوندی تنها به او انس می گیرند و در كشاكش زندگی و ناملایمات حیاتی خود را نمی بازند و با اعتماد به پروردگار بر سختیها پیروز می گردند، ولی كسانی كه بخدا ایمان ندارند و یا در مرتبه ی ضعیف ایمان هستند، ناملایمات زندگی همواره آنان را رنج می دهد و نقطه ی اتكائی هم [صفحه 113] ندارند كه به آن پناه برند و از این جهت گاهی بخودكشی دست می زنند. چگونه انسانی كه انس و الفت با ذات او آمیخته است در جهان دیگر می توان ابدی باشد با اینكه مایه های انس او محدود و موقت است؟ از قسمت اخیر بحث اول روشن شد كه بهترین مایه ی انس انسانی توجه بخداست و وقتی در این جهان بتواند از انس گرفتن با این انیس تنهائیها و نرو بخش در تاریكیهای جهان برخوردار باشد، در جهان دیگر به طریق اولی از انس با پروردگار می توان بهره مند شود. و همچنین انس با خاصان درگاه او كه آن هم منتهی بهمان انس با پروردگار است، خود یكی از مایه های انس افراد با ایمان است، چنانچه در آیه ی شریفه می فرماید: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربك راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی»[2]. (ای كسی كه دارای روح آرام و با اعتماد بخدا هستی، بسوی پروردگارت برگرد در حالی كه او از تو خوشنود و تو از او خوشنود هستی، آنگاه در میان بندگان خاص من در آی و به بهشت من داخل شو). [صفحه 114]
موجودات جاندار بویژه انسان بخاطر كمبودها و نیازی كه به تكامل و برطرف كردن آن كمبودها دارد، در حیات اجتماعی خود به انس و الفت با همنوعان خود احساس نیاز می كند تا در كنار آن انس و الفتها كمبودهای خود را برطرف سازد، و با اندك دقتی روشن می گردد كه همه ی انس و الفتهائی كه انسان در زندگی اجتماعی خود با دیگران اختیار می كند بخاطر رفع همین كمبودهاست. احتیاج به نشاط و رفع ملالت او را به تفریح و باغ و بوستان می برد، و نیاز به برخورداری از مواهب حیات و آسایش، او را به انس با زن و فرزند و خانه و مسكن تشویق می كند، و احتیاج به علم و صنعت او را به سوی مكتب و مدرسه و كتاب و استاد می كشاند، و ترس از دشمن و نداشتن قدرت كافی او را به انتخاب دوست و یار و یاور و تشكیل حكومت وادار می كند، و همچنین... ولی چنانچه در بحث صفات یاد شد خداوند از هیچ جهت كمبودی ندارد تا در كنار انس و الفت با غیر خود آن كمبود را برطرف سازد، و قدرت او فوق همه ی قدرتهاست و از كسی ترسی ندارد تا به یار و مددكار نیاز داشته باشد، و كسالت و خستگی در او راه ندارد تا نیاز به نشاط و شادی داشته باشد، بلكه او بهجت و سرور ذاتی دارد و به
صفحه 112، 113، 114.